مشکل اصلی کارگردان های برجسته آمریکایی با دنیا سینمایی مارول چیست؟

به گزارش سهندبلاگ، چندی پیش مارتین اسکورسیزی فیلم های مارول را با پارک های تفریحی مقایسه کرد و گفت نمی توان این فیلم ها را سینمای حقیقی در نظر گرفت. این اظهارنظر اسکورسیزی اخیرا مورد حمایت یک کارگردان آمریکایی برجسته دیگر یعنی فرانسیس فورد کاپولا قرار گرفته است.

مشکل اصلی کارگردان های برجسته آمریکایی با دنیا سینمایی مارول چیست؟

در حالی که اسکورسیزی گفته بود این فیلم ها را تماشا نمی نماید و این آثار را سینما نمی نامد، کاپولا پا فراتر گذاشته و از صفت نفرت انگیز برای نامیدن این فیلم های ابرقهرمانی استفاده نموده. کارگردان سه گانه مشهور پدرخوانده در مصاحبه با رسانه های فرانسوی در شهر لیون گفت: مارتین اسکورسیزی حق داشت که بگوید فیلم های مارول سینما به حساب نمی آیند [ارزش سینمایی ندارند] چون ما هنگام فیلم دیدن انتظار داریم چیزی بیاموزیم، چیزی دست گیرمان گردد، نوعی روشنگری، دانش، الهام… نمی دانم واقعا کسی ممکن است با دیدن دوباره و دوباره یک فیلم چیزی عایدش گردد؟.

کاپولا در این اظهارنظر کوشش می نماید نشان دهد فیلم های مارول بی ارزش و تکراری است؛ فیلم هایی که دیدن شان چیزی به مخاطب اضافه نمی نماید و فاقد ارزش هنری اند. او با لحنی پرخاشگرانه تر از اسکورسیزی این را هم اضافه کرد: مارتین خیلی مهربان بود که گفت این آثار سینما نیستند و نگفت که نفرت انگیزند. ولی من این را هم می گویم.

اما فراتر از این اظهارات اگر بخواهیم به هسته اصلی سخنان اسکورسیزی یا کاپولا نزدیک شویم چه می یابیم؟ چرا اسکورسیزی آن هم حالا چنین نکاتی را می گوید و در فراسوی جنگ های لفظی چه نگرانی مهمی پنهان شده است؟ برای درک بیشتر موضوع باید کمی به عقب برگردیم و تصمیم سال گذشته آموزشگاه اسکار را به یاد بیاوریم؛ کوشش برای اضافه کردن بخش فیلم مردمی به شاخه های مختلف جوایز اسکار.

آموزشگاه نهایتا با موج نقدهای که به راه افتاد قید این تصمیم جدید را زد اما مدافعان اضافه کردن این دسته جدید معتقد بودند این مراسم بدون وجود فیلم های محبوب سال نمی تواند نماینده حقیقی هالیوود و سینمای آمریکا باشد. پس مساله حکایت از یک شکاف عمیق در هالیوود دارد. فیلم هایی میلیاردها دلار می فروشند و نام شان میان مردم سر زبان ها می افتد در حالی که فعالان صنعت سینمای آمریکا حتی اگر مثل اسکورسیزی و کاپولا صراحت لازم را نداشته باشند اما با داوری این آثار در مراسم اسکار نشان داده اند که از نظرشان آثار ابرقهرمانی یا مجموعه های پرفروش فاقد ارزش هنری اند .

اما وضعیت در هالیوود همواره به این شکل نبوده. اگر آنقدرها هم در تاریخ صنعت سینمای آمریکا کاوش نکنیم و صرفا به سال 1980 برگردیم و از آن تاریخ تا به امروز پرفروش ترین فیلم های سال را با نامزدهای بهترین فیلم در مراسم اسکار مقایسه کنیم به نکات جالبی برمی خوریم. تقریبا تا سال 2004 به ندرت پیش آمده که فیلم های پرفروش سال در میان نامزدهای بهترین فیلم اسکار قرار نگیرند اما بویژه پس از این تاریخ شکاف هر روز عمیق تر می گردد.

نبود فیلم های پرفروش در میان نامزدها آنقدر به چشم می آید که آموزشگاه در واکنش از سال 2009 تعداد نامزدها را افزایش می دهد که هرطور شده فیلم های پرفروش دست کم به عنوان نامزد انتخاب شوند. اما با رونق دریافت آثار ابرقهرمانی این ترفند هم آنقدرها موثر واقع نشد. گیشه ها به دست ابرقهرمانی ها افتاده اما از نظر اهالی صنعت و منتقدان این فیلم ها ارزش دریافت جایزه را ندارند. حتی کار به جایی می رسد که بعضی از برندگان جوایز بهترین فیلم یا بهترین کارگردانی برای عموم سینماروهای آمریکایی بسیار ناشناخته اند و در سال های اخیر فیلمی که جایزه اسکار می برد دوباره در چرخه اکران احیا شده و تازه موج دیدن فیلم شروع می گردد.

به این مثال ها دقت کنید: سال 1988 فیلم مرد بارانی پرفروش ترین فیلم سینماهای آمریکا بود و جایزه بهترین فیلم را از آموزشگاه اسکار گرفت. سال 1990 فیلم پایکوبی با گرگ ها - سومین فیلم پرفروش گیشه ها - اسکار بهترین فیلم را گرفت. سال 1991 سکوت بره ها که چهارمین فیلم پرفروش آن سال بود جایزه را تصاحب کرد و فارست گامپ و تایتانیک دو فیلمی بودند که هم زمان پرفروش ترین های سال فراوری (سال 1994 و 1997) و برنده جایزه بهترین فیلم بودند. این روند را مقایسه کنید با وضعیت فعلی که با کوشش فراوان همه دست اندرکاران صنعت سینما بالاخره در سال 2018 یک فیلم ابرقهرمانی در فهرست نامزدهای جایزه بهترین فیلم قرار داده شد و تازه همه می دانستند که فیلم جایزه را نخواهد گرفت.

اما این مقایسه چه چیزی را نشان می دهد. اگر در نظر داشته باشید که جوایز اسکار نماینده سلیقه بدنه صنعت سینمای آمریکا است و اساسا یک جایزه معطوف به صنعت است نه معطوف به هنر و با این حال و حتی با چنین معیارهایی هم نمی تواند به فیلم های پرفروش این سال ها جایزه دهد، درمی یابیم که صنعت سینمای آمریکا دچار مشکلاتی جدی شده و برای فراوری سود بیشتر ذائقه مخاطبان را در طول زمان تغییر داده است. در واقع این نکته ما را به سوی هسته اصلی نقدها اسکورسیزی و کاپولا راهنمایی می نماید.

این دو کارگردان شاخص در میان کارگردان های آمریکایی قرار دارند که روزگاری با رویای ساخت فیلم های مستقل و وابستگی کمتر به استودیو کار می کردند. گرچه فیلم های پربودجه هم ساخته اند اما امروز با هالیوودی روبرو می شوند که بلاک باسترسازهایش امثال اسپیلبرگ هم نیستند بلکه یک ابرکمپانی به نام دیزنی است که به وسیله استودیوی مارول به شکل سرانجام ناپذیری فیلم های پرفروش می سازد و گیشه ها را تسخیر نموده.

در این سیستم استودیویی جدید هر روز شانس کمتری برای فیلم سازیِ امثال اسکورسیزی و کاپولا وجود دارد و آن سلیقه سینمایی که چنین فیلم سازانی نماینده اش بودند رو به نابودی است. کاپولا کارگردان سه گانه پدرخوانده، اینک آخر الزمان و مکالمه، اسکورسیزی کارگردان راننده تاکسی، رفقای خوب و گاو خشمگین بودند و تجاری ساز دوران شان اسپیلبرگ بود که ایندیانا جونز می ساخت و مدتی بعد جیمز کامرونی که تایتانیک را روی پرده برد. فیلم هایی که اگرچه متعلق به جریان هنری سینما نبودند اما یک سینمای داستانگویِ نسبتا آبرومند در نظر گرفته می شدند.

حالا اما به شکل رسمی انتقام جویان پرفروش ترین فیلم تاریخ سینما است تا گیشه ها به همه شکل توسط مارول تسخیر گردد.

به این جمله اسکورسیزی دقت کنید وقتی کمی بعد از مصاحبه اولش کوشش کرد آنچه بیان نموده بود را دقیق تر شرح دهد: همانطور که پیش تر گفته بودم این سینما نیست، چیز دیگری است. چه خوشتان بیاید چه نیاید این آثار چیز دیگری جز سینما هستند و نباید تسخیرشان شویم. پس با مساله مهمی روبرویم، احتیاج داریم صاحبان سالن ها از این شرایط عبور نمایند و اجازه دهند فیلم هایی نمایش داده شوند که متعلق به جریان سینمای داستانی اند.

نگرانی اسکورسیزی همین یک جمله است: نباید تسخیر فیلم های مارول شویم.

dorezamin.com: دور زمین | سفر به دور زمین هیچوقت اینقدر آسون نبوده! تور ارزان، تور لحظه آخری، اروپا، تور تایلند، تور مالزی، تور دبی، تور ترکیه

pariha.com: پریها: مجله اخبار، سرگرمی، ورزش، فال، پزشکی، سینما، هنر، گردشگری

منبع: دیجیکالا مگ
انتشار: 9 آبان 1400 بروزرسانی: 9 آبان 1400 گردآورنده: sahandblog.ir شناسه مطلب: 4720

به "مشکل اصلی کارگردان های برجسته آمریکایی با دنیا سینمایی مارول چیست؟" امتیاز دهید

امتیاز دهید:

دیدگاه های مرتبط با "مشکل اصلی کارگردان های برجسته آمریکایی با دنیا سینمایی مارول چیست؟"

* نظرتان را در مورد این مقاله با ما درمیان بگذارید